جدول جو
جدول جو

معنی سرسنگین شدن - جستجوی لغت در جدول جو

سرسنگین شدن
بی التفات شدن، کم عنایت شدن، بی اعتنا شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ خَ کَ دَ)
سخت و شدید شدن. گران شدن:
سنگین نمیشد اینهمه خواب ستمگران
میشد گر از شکستن دلها صدا بلند.
صائب
لغت نامه دهخدا
(تَ مَنْ نا کَ دَ)
رنگی شدن. ملون شدن. بارنگ شدن. انصباغ. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به رنگین و رنگین کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگین شدن
تصویر سنگین شدن
احساس گرانی در خود کردن کرخ شدن اعصاب شخص
فرهنگ لغت هوشیار
واژگون شدن، فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن، ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد